پیکر نیمهجان آیه را هم دوسال قبل، پشت همین پنجرهی مشبک خوابانده بودند. تب و عفونت تقریباً دخترک را به کام مرگ کشانده بوده که نیمهشب، مادر خانواده او را لای یک پتوی کهنه میپیچد و پشت همین پنجرهی مشبک روی زمین رها میکند و میگوید: یا عباس. من یکساعت دیگر برمیگردم. وقتی برگشتم، دخترم خوب شده باشد. بعدها آیه تعریف میکند که صدای مادر را شنیده؛ اما دیگر نه چشمهایش جایی را میدیده و نه چیزی را حس میکرده. پنجرهی مشبک ,همین پنجرهی منبع
درباره این سایت